سیزده به در
مثل هر سال سیزده رو تو پارک دم خونمون در کردیم.من و بابا و مامان. سبزه رو برداشتیم و من هم برای اولین بار سبزه رو گره زدم و انداختیم تو اب. کلی الان دوق زده ام.خوشم میاد که مردم همگی به 1 سری سنت ها علاقه دارن و این همه پارک شلوغ بود. ما هم همش راه رفتیم و مردم و 1 عالمه دست فروش و البته ماشین های اتش نشانی و اورژانس رو دیدیم که لابد برای اتفاقات احتمالی اونجا بودن(جای شکر داره و مرسی می گم به مسئولین به عنوان 1 شهروند). دم فرهنگسرا هم به رسم روز های تعطیل بازارچه به راه بودو اون سرش هم سر و صدای برنامه های تقلید صدا و از این قبیل کار های شلوغ بود. البته ورودیش هم 1500 تومن بود و از اون سالن بزرگ فقط 3 ردیف پر بود. بابا هم با قول فالوده هی من رو به راه می انداخت و همه چیز دیدیم جز فالوده فروش. دست اخر هم پفک به دست برگشتم خونه و پیاده رویم هدر رفت. من هم دیگه حسابی از تعطیلات خسته شدم و از اون ور هم عزا گرفتم که فردا تا 7 شب باید بیرون باشم.
راستی این ها که ساعت رو تغییر ندادن نمی خوان 1 اعلامیه ی جهانی براش بدن که انقدر هرجا می ریم ساعتش با ما متفاوت نباشه؟
راستی این ها که ساعت رو تغییر ندادن نمی خوان 1 اعلامیه ی جهانی براش بدن که انقدر هرجا می ریم ساعتش با ما متفاوت نباشه؟
2 Comments:
At 12:40 AM, Anonymous said…
سیزده به در شما هم مبارک باشه خانم
At 4:42 PM, Anonymous said…
Dar oonja Ke Neveshtid "be Mas'oolin Merci Migam..." Estefadeye Loos va Zanandeh az Zabane Farsist.
Post a Comment
<< Home